فارغالتحصيل دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است. از کودکی به شعر روی آورده، هم شاعر است و هم در حوزه شعر – و بهویژه شعر آیینی- صاحبنظر. معتقد است گسترهی شعر آیینی بسیار وسیعتر از شعر دینی است.
شیوا و رسا و رسانا سخن میگوید و به گفته خودش، بیش از 40 سال تمرین سخن گفتن کرده است. او بیش از همه چیز، دغدغه فرهنگ دارد و از همین روی با سلوک و مدارا میکوشد تا فراتر از خطوط سیاسی و جناحی حرکت کند. با او به بهانه فرارسیدن میلاد مبارک حضرت قائم(عج)، درباره گمگوشههای شعر انتظار و تأثیر و تأثرات انقلاب بر شعر انتظار به گفتوگو پرداختیم. سنگری معتقد است، انقلاب فصل جدیدی در شعر انتظار گشود. مشروح این گفتوگو به شرح ذیل است:
* پیوند شعر فارسی با فرهنگ اهل بیت(ع) و آیین تا حدودی خود را از قرن چهارم نشان داد، اما در این سرودهها عمدتاً موضوعاتی مانند اهل بیت(ع)، جانشینی پیامبر(ص) و... مطرح میشود و کمتر به موضوع «مهدویت» برمیخوریم. اساساً پرداختن به موضوع «انتظار» و «مهدویت» از چه زمانی در شعر فارسی خود را نشان داد و چگونه؟
از زمانی که نخستین طلیعههای شعر فارسی، یعنی از قرن پنجم به بعد، میتوانیم موضوع مهدویت و وجود پیشوای دوازدهم را در این سرودهها بیابیم؛ البته در آن هنگام معمولاً عناصری از فرهنگ و موضوع مهدویت در شعر فارسی چهره نشان میدهد که عمده آنها مربوط به موضوع «دجال» است؛ به عبارت دیگر اگر به سرودههای قرن پنجم به بعد توجه داشته باشیم، در شعر شاعرانی مانند ناصر خسرو، نظامی و بعد از آن عطار به طور مشخص میتوانیم موضوع ظهور حضرت مهدی(عج) و دجال را و اینکه این دو مقابل یکدیگر قرار میگیرند، در شعر بیابیم. حتی در برخی از سرودهها به ویژگیهای دجال نیز اشاره میشود و مهدی به عنوان یک نیروی نجاتبخش که میآید تا انسان را رهایی بخشد و ناجی انسانیت است، معرفی میشود.
اما بزرگترین نمونههایی که ما میتوانیم از آن به عنوان سرودههای شاخص درباره حضرت اشاره کنیم، شعر حافظ است؛ به عبارت دیگر پرداختن به موضوع مهدویت و بیان واضح و روشنتری از ظهور حضرت از قرن هشتم به بعد خود را نشان میدهد که در این راه شعر حافظ خود گشاینده باب جدیدی در این مقوله است. به طور حتم میتوانیم بگوییم که نخستین شاعری که غزلش را به طور کامل به حضرت قائم(عج) اختصاص داده، خواجه حافظ شیرازی است، اما اینکه مهدویت موضوع یک شعر شده باشد، مثلاً قصیدهای به طور کامل به شخص مبارک ایشان اختصاص داشته باشد، وجود ندارد تا به دورههای بعد به شاعر بزرگی مانند ابن حسام خوسفی میرسیم.
نگاه به موضوع مهدویت و انتظار در دورههای مختلف با یکدیگر متفاوت است و میتوان آن را به چند دسته تقسیم کرد. نخست رویکردی کلیگرایانه است که به ظهور و موضوع دجال میپردازد- چنان که شرح آن رفت- و دیگری رویکردی است که برای اولینبار به صورت جزئیتر به این موضوع اشاره دارد که نمونه بارز آن را حافظ و ابن حسام خوسفی برشمردیم، اما شعر مهدوی و انتظار- همانند دیگر شاخههای شعر آیینی- اوج خود را از دوران حکومت صفویه تجربه کرد. در این دوره اصولاً شعر مذهبی شکل میگیرد و آثار متعددی درباره ائمه اطهار(ع) به ویژه موضوع عاشورا به دست ما میرسد. دوران صفویه برای نخستینبار محمل سرودن شعر مجزا در وصف حضرت قائم(عج) میشود. از این زمان سرودههای بلندی در این زمینه به دست ما رسیده است که البته ضعفهایی هم دارد؛ مثلاً اینکه همان کلیگویی در اصل ماجرا در این دوره هم به حیات خود ادامه میدهد.
این رویه تا دوره قاجار هم ادامه پیدا میکند که در این دوره سرودههایی مختص ایشان هم مطرح میشود. نگاه و تأمل بر سرودههای پیش از انقلاب حاکی از آن است که چهره حضرت مهدی(عج) در این اشعار به عنوان شخصیتی عدالتگستر و رهاییبخش انسان خود را به تدریج نشان میدهد، اما در هیچ دورهای شعر مهدوی یا شعر موعود و یا شعر انتظار- این نوع شعر اسامی مختلفی به خود گرفته است – به اندازه دوره انقلاب شاهد رشد- چه به لحاظ کیفی و چه از منظر کمی- نبوده است.
*اگر یک جمعبندی راجع به شعر مهدوی پیش از انقلاب داشته باشیم، باید بگوییم که این دسته از اشعار در طول تاریخ ادبیات فارسی مختص به شیعه و سنی نبوده و همه قشری به این قضیه پرداختهاند.
بله، همینطور است؛ چراکه مسئله حضرت مهدی(عج) به عنوان وجود شخصیت رهاییبخش، آنقدر در روایات آمده است که هم اهل تسنن و هم اهل تشیع به این مسئله معتقد بودند و هستند؛ البته با یکسری از اختلافات؛ مثلاً اهل تسنن معتقدند که این شخص وجود دارد، اما هنوز متولد نشده است. این در حالی است که در روایات شیعه تأکید شده که وجود مبارک حضرت حاضر و ناظر است، شجره ایشان مشخص بوده و محل تولد حضرت معلوم است، در حال حاضر در غیبتاند اما با کسانی ارتباط دارند و روزی ظهور خواهند کرد.
*شعر مهدوی چه زمانی از حالت کلیگویی خارج شده و به مسائل عینیتر مانند سیاست و اجتماع پیوند میخورد؟ انقلاب که خود وامدار دو فرهنگ عاشوار و انتظار است، چه تأثیری در این شکلگیری داشته است؟
انقلاب تأثیر قابل توجهی در تغییر رویه نه تنها شعر مهدوی که حتی دیگر گونههای شعر آیینی داشت. در شعر انقلاب، شاعران به موضوع مهدویت و انتظار توجه ویژه میکنند و از حالت اشارات خارج شده و به ویژگیهای جزئیتری میپردازند. با وقوع انقلاب که اگر آغاز آن را سال 42 با نهضت حضرت امام(ره) بدانیم، پرداختن به موضوع حضرت مهدی با موضوعات سیاسی گره میخورد؛ یعنی نگاه به حضرت مهدی(عج)، نگاهی سیاسی میشود.
شیعه این تپش و شور و نگاه رو به جلو و امید نسبت به آینده را از مهدویت یافته است. ما اگر به شعر شاعران شاخص پیش از انقلاب نگاه کنیم، متوجه میشویم که معمولاً نوعی یأس در سرودهها وجود داشته است.
این یأس و دلمردگی که زاییده شکستهای سیاسی، سیطره ساواک بر جامعه، شکست حرکتهای سیاسی نظامی و متلاشی شدن آنها از درون بود، در شعر شاعران و آثار هنرمندان نیز تزریق شد. در شعر شاعران این دوره نوعی تاریکی و یأس دیده میشود. ادبیات سیاهی که رنگ و بوی مرگ دارد. مصداق بارز آن را در ادبیات داستانی میتوان در آثار صادق هدایت دید. اگر در شعر دهه 40 و به ویژه دهه 50 نگاه کنیم، میبینیم که شاعرانی که گرایش به جبهه روشنفکری و چپ دارند این نوع یأس را در شعرهای خود سر میدهند.
پیش از انقلاب، رخوت و سستی، درخودخزیدگی، و بیتفاوتی عمده مردم باعث شده بود تا تصویر آنان در شعر نیز تاریک و یأسآور باشد. در «میتراود مهتاب» نیما، انتظار به درآمدن کسی برای یاری انتظاری عبث است و در «زمستان» اخوان، کسی برای فشردن دست دیگری دست از جیب بیرون نمیآورد ...
درست در این هنگام، شاعرانی که با امام(ره) طلوع و گفتمان ایشان را درک میکنند و قیام 15 خرداد 42 در وجود آنها گرما ایجاد میکند، سرودههایشان همراه با امید است. وقتی این امید را تحلیل میکنیم، میبینیم به مسئله ظهور پیوند مییابد. در اعتقاد چنین شاعرانی، کسی هست که روزی خواهد آمد و جامعه را نجات خواهد داد، بنبست وجود ندارد و تنها باید برای یافتن راه رهایی تلاش کرد.
از شاخصترین شاعرانی که به این مسئله توجه کردهاند، مرحوم خوشدل تهرانی است؛ شاعری که با شعر «بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است/ که مرگ سرخ به از زندگى ننگین است» شهره شد. در شعر او نوع نگاه به مسئله مهدویت اینکه کسی میآید و به سیاهیها پایان میدهد و عدالت را در جهان میگستراند، دیده میشود:
این بشارت به دل از غیب بسی میآید
که به یاری جهان دادرسی میآید
رهزنان ره دین را عسسی میآید
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید...
سیدعلی موسوی گرمارودی و جواد محدثی از دیگر شاعرانی هستند که با این رویکرد به موضوع مهدویت پرداخته و حتی این مضمون را در شعرهای نیمایی خود آوردهاند. تمام این موارد و تغییر رویکرد شاعران به مسئله انتظار همگی تحت تأثیر حرکت حضرت امام(ره) است.
*اما به نظر میرسد که شعر انقلاب در سه دهه خود رویکردهای متفاوتی به شعر انتظار داشته است.
بله، همینطور است. در سالهای 56 و 57 که نخستین بارقههای انقلاب در میان مردم خود را نشان میهد، موضوع حضرت مهدی(عج) ابتدا در شعارها بروز مییابد و بر سر زبانها میچرخد. در این زمان شعرهای اینچنینی در خود مضامینی میپرورانند که برگرفته از روایات اهل بیت(ع) است؛ روایاتی که هرچند وجود داشت، اما پیشتر به آن اقبالی نشان داده نشده بود که از جمله این موارد منتقم بودن حضرت نسبت به شهدای کربلا و تمامی مظلومان جهان است.
همچنین ترکیب و یا استناد شعرها با برخی از آیات قرآن مانند «و نريد أن نمن على الذين استضعفوا في الأرض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين» و یا «بقیّة اللَّه خَيْر لَّکم إن كنتم مؤْمنين» از دیگر ویژگیهای شعری این دوره است. حتی دعای ندبه که تا صد سال پیش چندان شناخته شده نبود، در این ایام مطرح میشود. جالب است که این موضوع خود را در زندگی مردم هم بیش از گذشته نشان میدهد. به عنوان نمونه، تعداد قابل توجهی از اسامیای که برای افراد انتخاب میکنند، «مهدی» و یا اسامی ترکیب شده با این اسم است.
*در سالهای پس از جنگ تحمیلی با شعری موسوم به شعر اعتراض مواجه هستیم. موضوع مهدویت در این دسته از اشعار خود را چگونه نشان میدهد؟
در سالهای پایانی دهه 60 شعر اعتراض در حوزه شعر دفاع مقدس خود را نشان داد. این شعر دو چهره دارد: نخست اعتراض به کسانی که بیرون از فرهنگ دفاع مقدس به خوشگذرانی و احتکار می پردازند. مثلاً سلمان هراتی در شعر «یک قلم ناسزا به محتکر قربة الی الله» به این موضوع میپردازد و به این افراد میتازد.
اما شعر اعتراض کمکم چهره خود را تغییر میدهد و نیش انتقادش را تنها متوجه محتکران و خوشگذرانان نمیکند، بلکه اینبار به رزمندگان دیروزی میپردازد که امروز غنائمبگیر شدند. در این دسته شاعران بسیاری شعر گفتهاند که نمونه کامل آن «از نخلستان تا خیابان» علیرضا قزوه است. وجه بارز این اشعار، توجه به انتظار و عناصر وابسته به آن است. گاهی شاعر از خود امام زمان(عج) طلب می کند که بیا و این مشکلات و را حل و آنها را به عنوان علفهای هرز جامعه درو کن:
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقی است روی لحظههایم جای پای تو
صدایم از تو خواهد بود اگر برگردی ای موعود
پر از داغ شقایقهاست آوازم برای تو...
(یوسفعلی میرشکاک)
و یا:
آه می کشم تو را با تمام انتظار
پرشکوفه کن مرا، ای کرامت بهار
در رهت به انتظار، صف به صف نشسته اند
کاروانی از شهید، کاروانی از بهار...
(علیرضا قزوه)
شعر انتظار این دوره شبیه دورههای گذشته نیست. در این دوره ورود مضامین جدید نگاههای تازه به موضوع انتظار سبب شده تا موعودسرودهها با غنای بیشتری نسبت به گذشته باشند. در این میان حتی برخی از شاعران گاه به وجودی از شخصیت و رفتار امام زمان(عج)اشاره می کنند. به عنوان نمونه قیصر امینپور در این شعر چنین میسراید:
حالیا! دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی است در این بی سر و سامانیها
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی!
ای سرانگشت تو آغاز گل افشانیها!...
اینها مباحثی است که ما سابقه آن را در شعر انتظار ندیدیم. هرچه جلوتر میآییم شعر انتظار ما بارورتر و فراگیرتر می شود تا جایی که برخی از شاعران مجموعه ویژهای برای حضرت چاپ میکند. همهزمانی بودن موضوع ظهور، برخلاف بسیاری از آیینهای دیگر که محدودة زمانی دارند، سبب وفور این گونه سروده شده است. حتی گاه در ضمن شعر عاشورایی و یا سرودههای منقبت و مدیحه و سوگ دیگر بزرگان و اولیای دین، به موضوع انتظار و ظهور اشاره میشود.
شعر انتظار در دهه هفتاد و هشتاد چنان گسترده شده که حجمی معادل شعر عاشورایی یافته است. در این دوره هرچند از عمق شعر انتظار کاسته میشود، اما هستند شاعرانی که با نگاهی جدیدتر به این مقوله پرداختهاند. شعر مهدی جهاندار نمونه خوبی از این دست است:
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بتشکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خستهایم و دل شکستهایم، نه
ولی برای عدهای چه خوب شد نیامدی...
*ما در شعر شاعران دهه 80 به بعد آن پویایی را که در دهههای گذشته داشتیم، نمیبینیم. آیا نوع نگاه شاعر تغییر کرده است؟
واقعیت این است که اینطور نیست که نباشد، اما شاعرانی دردمند و درکمندی هستند که باز هم چون سابق، نسبت به مسائل جهان اطراف خود دغدغه دارند و فضای عمده آنها متعلق به فضای اجتماعی است. البته باید نوع فضای اجتماعی غالب در این دوره را هم مدنظر داشت. در این زمان جنگ سایه شوم خود را از سر مردم برداشته است، به همین دلیل دیگر شاعر آن دید سابق را نسبت به موضوعات ندارد.
البته ناگفته نماند که یک بخشی از شاعران این زمان مانند محمدمهدی سیار، میلاد عرفانپور و علیمحمد مؤدب به موضوع انتظار از بعد جهانی نگریستهاند که در این زمنیه هیئات مذهبی نقش مهمی ایفا کردهاند. این یک رویکرد جدید به موضوع انتظار است که در سالها یاخیر در میان دفتر شاعران جوانتر دیده میشود. پیوند موضوعات جهانی به ویژه جهان اسلام مانند آتشافروزیها در غزه، یمن، سوریه و ... با موضوع انتظار و عدالتگستری حضرت، مضمونی است که پیشتر در شعر شاعران دیده نشده است:
فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمیترسم
نثار جان دشمن میکنم طوفان وحشت را
فسطینم، غم آخرزمانم، قبله اول
که زیر تیغ میخوانم نماز استقامت را
نظر شما